سکوت های پر آواز

ساخت وبلاگ

«سکوت های پر آواز»

در برهوت سرزمین دود و آهن

حتی،

میان انبوه مردم ناشناس،

چه خوب شناختم من شعر آشنای چشمانت را!

نگاهت را آویخته ی بی قراری نگاهم کردی،

میان آن همه غریبه بگو،

ای آشنا تر از هر بیگانه،

بگو تو چگونه مرا نشان نگاهت کردی؟

گفتم،

از کدامین برکه آب خورده این تشنگی لبانت؟

گفتی:

مپرس از من نشانه های مرموز عاشقی را!

که

سکوت نام دیگر رازهای من است!

آه از تو،

آه از سکوت های پر آواز نگاه تو....


 

در شلوغی های بیکران این غریبه شهر،

در ساحت راز آلود غروب،

گرفتی پشت خلوت یک پرچین زیبا به دستت دستانم را

دستانت،

گرمتر از گرمای عصر دلپذیر اردیبهشت،

نگاهت اما،

سکوتی پر از هیاهو!

می دانستی، سکوت اولین واژه عاشقانه نگاه آدم به حوا بود؟

آه از تو،

آه از سکوت های پر آواز نگاه تو....

هجرت، 

اگر باشد داستان رفتن از خود،

ای دیر آشنای من،

می روم من،

دور و دورتر می شوم کم‌کم از سرزمین آغوشت،

می روم از شهر تو، 

از نام تو، از تن تو؟

می دانستی،

گاهی دوری عین نزدیکی و نزدیکی گاهی نام دیگر دوریست؟

آه از تو،

آه از سکوت های پر آواز نگاه تو....

 چه دارم از تو؟

در میان کوله ام، یک جفت چشم،

یک مشت نگاه

و البته گرمای دستانت را به رسم یادگار!

چه باید کنم با تو؟

شاید شبی،

 زیر سر گذاشتم انبوه بوسه های نکرده از لبانت را

و اشتیاق آغوشی که نکشیدم به آغوشم!

آه از تو،

آه از سکوت های پر آواز نگاه تو....

#اردیبهشت1403

#حجت_فرهنگدوست

گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 20 تاريخ : شنبه 5 خرداد 1403 ساعت: 8:58