تو همان صبح سپید بخت منی

ساخت وبلاگ

«تو همان صبح سپید بخت منی...»

چشم می گشایم در آغوشت،
باز صبحی دیگر!
صبحی که
از سپیدی بخت من گمشده  در آغوشت می‌گوید!
«با من هستی همه جا، چون جانم....»

جز آغوش تو،
کجا بهتر باشد مرا؟
منی که می بینم طلوع خورشید از پشت گیسوانت را
تنها تو مرا بس هستی ای عشق:
«با تو کی شب شود روزهای خوش زندگیم؟»

شمعدانی های پشت پنجره در آواز
تو،
از خواب شیرین دیشبت می گویی در آغوشم!
ما باهم کافی هستیم زندگی را!
راستی می دانستی،
بوی انگورهای مست می دهند باغ های نگاهت؟

باز صبح شده است،
چه خوشبخت،
خوشبخت منی که صبح  را با دوست داشتن هایت در آغازم!
اگر تو بخندی،
آغاز و پایان ندارد زندگی!
ای پرنده کوچک آسمان شعرهایم،
تو همان صبح سپید بخت منی...

#حجت_فرهنگدوست
#اردیبهشت۱۴۰۳

https://t.me/Farhang_Art

گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 17 تاريخ : شنبه 5 خرداد 1403 ساعت: 8:58