به دلم گفتم:این قله ها،رفیق های قدیمی من هستند در آشنایی!تو اما غریبه تر از همه کس با منی ای دل،بگذر از منهیچ عاشقی ها را با من سفر نکن!بترس،این صخره های زندگی، پر از خشونت اشباح است!آرام باش!می دانم چه سخت است تولد در شب های تنهایی...
به دلم گفتم،هوس کردی یک آسمان پرستاره؟ای دریغ،آرزوهای قشنگ، قسمت دل عاشقان است!تو که ساکن هشت قفس خفته در مردادی،عاشقان، چون شاعرانعاشق بهارند!سخت است در مرداد ببارد بارانی،یا مه و ابرهای سپید پر کند آسمان شهر را...
ای دور شده از خویشتن های غریبغریبه،بیا و روشن کن شمعی بر فراز کوچه های مرگ!
به دلم گفتم:ای پرنده کوچک،/ای دلت غریب مانده در این دنیا،از سر بیرون کن هوای عاشقی مرداد را
راهت را
بگیر برو!منجمان زیادی در جستجوی ستارگان مردندآدمیان پیش از تو هم نیافتند راز عاشقی راتو مگر که هستی؟یک حیاط بدون ستاره...
شبی دلم گفت:بیا با هم،در یک شب منور از دلتنگی مردادی تا به صبح ازل بوسه هازیر نور ماهبگذریم از سختی های دنیا،من به جای توزیارت نامه قله ها را در گوش کبک های هر کوه خواهم خواهند!شاید سپید کبوتریدر هشتمین روز مرداد،پاره ای از دلش،کمی عشق را نثارت کند...
امسال،در سر چی داری؟در خواب هایت چه کسی بیدار توست؟هشت رنگ رنج های تو چیست!؟ای تنهاترین مردادی دنیا،باز هم بیا بگیر دست خودت را!شنیده ام،مانده بر کف دستانت هنوز کمی از برف های عاشقی دماوند!از صخره ها بگذرقله ها را در جیب دستانت فرو کن،غریبه،راهت را بگیر و بروسالی گذشت و می بینم هنوز تنهایی!
#حجت_فرهنگدوست#مرداد۱۴۰۲ گمشده در من...
ادامه مطلبما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 9:38