#همیشه_باش

ساخت وبلاگ


#همیشه_باش

دوباره بازگرد،
به من،
و به این آغوش همیشه منتظر آغوشت را
باور نکن صبح را
اگر چه خورشید بیدریغ است با تو
لمس کن اما برهنگی تنم را
تنگ تر کن و تنگ تر کن بازهم  حلقه دستانت را
بیا،
بازهم مهربانانه ببوسیم ادامه شب عاشقی را....
 
باور نکن صبح را!
همچنان،
این آغوش گرم را با لبانت تطهیر کن!
من از تنهایی ها بی تو بودن
از این روزهای سرد بی عاطفه
من از این خود «بی تو» می ترسم!

برای ابد
دلگیرم از صبح های رفتن تو
بگذار سهمی بیشتر باشم از لمس تنت
بگذار بسراید دستانم همچنان شعر گیسوانت را
و
لبانم بسوزد از داغی بیدریغ تنت
بگذار فکر کنم شب با تو بودن را پایانی نیست!

تنگ تر کن حلقه بیقرار دستانت را
تا تو هستی،
صبح رفتن را بارو ندارم!
خورشید من تویی
آفتاب است این برق مست نگاهت
این خورشید زمستان سرد است همیشه
بازگردان مرا به اول شب آغوشت
باور نکن صبح را...

#حجت_فرهنگدوست
آذر۹۸

گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 5:53