گمشده در من

متن مرتبط با «همیشه» در سایت گمشده در من نوشته شده است

من تو را همیشه عاشق می مانم

  • بازدر بهاری سبز از یادتبی قرار قرارهای گمشده در نسیمک های بهاریو خنده هاییکه در گذر زمان باد با خود برد! ما از نسل کوچه های سوخته در آفتاب انتظارآه انتظار و انتظارچه معصومانهچشم به نامه ای در زیر سنگدلسوخته یک خنده ریزماآفرینش عشق را در رواق های گونه های شرم تجربه داریم!ما همچنان پاس می داربم،احترام یک بوسه دزدکی در خلوتی کوچه سوخته از عشق! آه ای کوچه ها خمیده در خاکستر سالهای رفته بر بادای بادگیرهای از نفس افتادهای رواق های پر از خاطره های نابآه ای شهر گمشده در زوال آسمان آبی عشقببخشید مراببخشید اگر هنوز فراموش نکرده ام گذر عمر را.. اکنونچه برهنه از نقاب شرم عشقی کهنبازهم در طلوع سرخ خاطره هاترانه هایی از دیربازی در عشقاز سیب سرخی که در نگاه تو می جویممی خوانم و می خوانممن در قاب نگاهتبه سالهاو همه ماه‌های گذشته از سرمو می گویم بر سر هر قله ای که نفس می کشم یادت رامن تو را همیشه عاشق می مانم!من با توامبا تو ای دیرینه در من هبوط یافتهحتی نباشم من اگر در یادت!حتی اگر مرده باشم در «شهر سوخته» خاطراتتمن تو را همیشه عاشق می مانم!من تو را همیشه عاشق می مانم! #حجت_فرهنگدوست#خرداد۱۴۰۱ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • #همیشه_باش

  • #همیشه_باش دوباره بازگرد،به من،و به این آغوش همیشه منتظر آغوشت راباور نکن صبح رااگر چه خورشید بیدریغ است با تولمس کن اما برهنگی تنم راتنگ تر کن و تنگ تر کن بازهم  حلقه دستانت رابیا،بازهم مهربانانه ببو, ...ادامه مطلب

  • همیشه همراه

  • در منی همیشه با من و همراهم  در منی، میان این تن پر شورم تو حس بوسه بر بازوانم  تنهایی مرا تنها تو می فهمی  نیستی اگر اما تو خانه ی من در خانه ام  تو همیشه هستی، در هستی ام در من انگار همیشه تکثیر می , ...ادامه مطلب

  • همیشه_محتاج

  • می نویسم باز امشب از عشق و با عشق برایت شعری، برای نوشتن، /که می دانی نوشتن از تو تمامی زندگی منست، به برکت نور تو محتاجم دنیای من  بی تو چه تاریک، تا تو هستی در اندیشه ام، دروغ است نور روز! این شعرها, ...ادامه مطلب

  • لحظه ای با همیشه ها

  • دروغ نبود آنچه بین ما بود کی شوند دچار شومی تردید سر انگشتانم؟ هیچ آوازی از با تو بودن نخواهد پژمرد لمس تو، سپدی حریر ابر پرواز ما پنهان از چشم اساطیر ماند در جنون چشمان غروب، رها باید کرد  تن   دل  دست را... دروغ نبود آنچه بین ما بود جادوگران تردید ریگزارهای عشقند لحظه ها را درنگ جایز نیست نفس آغاز کن در آغوشم درنگ کن در من یک عمر یک زندگی زندگی کمبود همیشه هاست اکنون که باغ چشمان ما آبی تر از دریاست قایقت دستانت را پاروی چشمانم کن مرز فرداها نامشخص است خود را به واژگان آب  سفر به مقصد من آغاز کن... دروغ نبود آنچه بین ما بود پیچ گذر نفس هایت هر شب از کوچه,لحظه ای با من باش,لحظه ای با شهدا,لحظه ای با خدا,لحظه ای با ونوس,لحظه ای با من باش قمیشی,لحظه ای با دل ساقی,لحظه ای با هم بودن,لحظه اي با خدا,لحظه ای با ونوس ر اکبری,لحظه ای با تو ...ادامه مطلب

  • بشر همیشه بی تو تنهاست

  • #پرواز و انگار دست شفیع تو در میان مشق آسمانهاست طلوع شرق دیدار یا غروب غرب آغوش ؟ تکلیف مرا بگو!  می ترسم از سکوتت: «انگار مرا به تردید فاصله ها تهدید کرده اند...» و این آخرین شعر من  شعر «نام تو» ذکر پیش از پرواز من است: «مرا بین انبوه خوابهایت ببر...» هزاران هزار مریم آسمانی هستی برایم! به پاس «روشنای شمع اشتیاق» به غسل تعمید برسان، این چند هزار سالگی چلیپایی مرا در «عشق» و تنها لحن صبور بارانی مرا  به پدر سرکش آسمانی ابرها ببخش چه می گویم؟ ساده اش می شود: «کاش می شد نذر بوسه داشتم وقتی کنارمی...» زمین تنم، شهرزاد سخنگوی عاشق می خواهد، تنها تو می دانی چ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها