کجایی تو؟

ساخت وبلاگ

کجایی تو؟
جانی بده، که نفسی دوباره می باید این بی جان مرغ جانم را!
کجایی تو؟
چاره کن این سردی دستانم را با گرمای دستانت!
اکنون که ملولم از نفس این آشنایان غریبه
نامت را دوباره در گوشم نجوا کن،
مرا با تو زندگی دوباره می باید!

کجایی تو؟
کجایی که می بایدم دوباره،
/با داغی لبانت،
بیدار کنی مرا از خواب های بیهوده تنهایی!
آه که سطور تنت
/آن بیدریغ مهربان آغوشت
هنوز سرانگشتان شرمگین تو قصه ها دارد با بی شرمی های آغوشم!

کجایی تو؟
کجایی که چه سخت است مرا اینگونه بی تو بیهوده ماندن!
آه بر من که،
تو در گوشه ایی از این زندان بیکرانی دنیا
و من در گوشه ای دیگر
دور از هم و به یاد هم
اینگونه جشن می گیریم تولد های مکرر عشق را!

هرکجا باشم، هر کجا باشی،
روزی سیبی سرخ از نگاهمان بر دامن درخت آرزوهای دیدار شکوفه خواهد زد،
/روزی که گل دیدارت در برکه وجودم خواهد شکفت!
چه امیدوارم من به شبی که در خوابم آمدی
و من دیدم:
کبوتری میان رقص نسیم و باران در گوشم به نجوا گفت:
خوش باشدت ای عاشق، که دیداری دیگر نزدیک است!

به پایان شعری دیگر رسیدم،
دیگر ندارم واژه ای که قابل تو باشد بجز:
ای دور شده از من، تولدت مبارک....

#حجت_فرهنگدوست
#مرداد_1401

گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 0:31