گمشده در من

متن مرتبط با «احساس سرد شدن سر» در سایت گمشده در من نوشته شده است

رخت سرخ دشت

  • «رخت سرخ دشت»دلم پیش حواس چشمانش بود،اما قصه سبز بهار،نام تمام جاده‌های روستایی قلب من بودهمیشه،مثل قصه های قدیمی مادر بزرگدلم می خواست،زمستان سرد شمعدانی های عاشق،پایانی عاشقانه داشته باشد:تصویر آبی آسمان،پشت پنجره های خانه ایی دور....راه دور سفر،روزها شکفتن تو در کاسه غمگین دلم استتو را من همیشه،در خوابهای شبانه راه می روم،در سفرهایم روایتدر نبض هر ماه چهارده جستجو...تو،تو ای دل من،اگر این روزهای خسته سفر را به یاد نیاوری،چگونه نیمه های شب،زیر نور ماه تابیده بر رخت سرخ دشتشعری عاشقانه برای خودت خواهی نوشت؟#فروردین1403 #سفر_با_دوچرخه #حجت_فرهنگدوست  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پرنده ای سرخ

  • پرندگاندر بی مرزی آبی آسمان در پروازابرها،این پشته های سپید برف در حرکتباد خنکی می وزد از فراز قلهکبکیمی خواند در دور دستهای عاشقی من خستگی پاهایم را سپرده ام به آغوش برکه،انگار،بهار هنوز زنده است در تن این خرداد گرم،یا شاید،پرنده ای سرخ در قلب من آشیانه کرده! #حجت_فرهنگدوست#خرداد۱۴۰۲ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرزمین پاییز

  • #سرزمین_پاییز سر رفت،از حوصله من این قصه ناتمام پاییزطلب عشق ندارم،از دامن گلدار سرخ آرزوهای بی برگیبگذاردر آبی خیالک منهزاران نقش کبوتر را بتکاند از چین به چیندامنش،مدامببافد نقش خیال مرا در قالی خیا, ...ادامه مطلب

  • کهنه_سربازعشق

  • #کهنه_سربازعشق#اشعار ۹۹ نمی ترسم من از لبان آغشته به باروتتمثل سرباز قدیمیدوست داشتن هایم هنوز بوی جنگ می دهد!   از رخت عبوس جنگقدیمی ترم من در عاشقیتنمبوی نفت، آتش و دود می دهددستانم،هزاران ماشه زندگ, ...ادامه مطلب

  • سرگردان پاییز

  • سرگردان پاییز چه پاییزی؟ این چه فصلیست که می برد، سوز نیامدنت را؟ برگ نام من بود! زندگی،  قسمتی از لبخند تو -در آخرین باغ  برهنه خوابهای من من بی تو! کجا بودی؟ کلامی نمانده در جامه برهنه ذهنم چه بگویم؟ دیشب، آخرین برگها را باد برد! چه پاییزی؟ خواب هایت،  بیداری سرد چشمانم را به مستی می کشاند! هوشیاری چشمی بایدم که نیست بر تن برهنه درختان باغ ملک آباد هیچ شولایی دیشب، آخرین برگها را باد برد! زندگی؟ حرفش را نزن! چال کردم پاهای هوسم را در آخرین برهنگی پیراهن باغ من سرگردانی می خواهم از تو! بهار، وعده ای که چند وجب از قد آرزوهای من بلندتر است! دیشب، آخرین شبی که تو‌در خواب من بودی حیف! دیشب آخرین برگها را باد برد! #حجت_فرهنگدوست  ۹۴/۰۹/۱۵ @hojjatfarhang 0⃣1⃣4⃣7⃣ , ...ادامه مطلب

  • سرزمین_مادری

  • بازکن ذهن پنجره چشمانم را مرا در جنگل گیسوانت پنهان کن بخوان مرا! به چاک گشوده عطر دستانت برایم شعری تازه بخوان شعری از چشمان گر گرفته گل های گندم زاران  از قاب عکس کهنه قبیله عشق از آوای پرستوهای گرفتار اندوه زنده، اما مرده در قفس! هنوز، صدای توپ می آید از شرق آوای هزاران بمب در گوشم  چون دختران کوچک آواره جنگ چون عروسکی که ندارد سر من از این جهل مرکب فتوای جنگ  من از تفسیر شرع شما خسته ام! چون ابر بی بارانم  که می پژمرد هر دم شعرم از خفقان و آشوب... من نه آن که تو می خواهی، خواهم شد! روزی از دیار این ریش های بی ریشه  از میان کویر خشک و تهی از عشق خواهم رفت گل سرخی خواهم شد برای همیشه های قدیم عشق به سرزمین مادهای پدری  به دیار قله های رفیع پارس به سمت سرزمین مادری آرش خواهم رفت...   اما،  برایم بگو /این سالهای پر از اسارت عشق/ نام آزادی را  در کدام قفس زنگار خورده افکارتان پنهان کرده اید؟ #حجت_فرهنگدوست , ...ادامه مطلب

  • احساس سرد

  • خوبمخوبیدخوبندخوبیم!اگر همه خوبند و شادپس این احساس سرد غمناک جاری در رگهایم من از آن کیست؟,احساس سردی در سر,احساس سرد,احساس سردی در بدن,احساس سردی در پاها,احساس سردی در پا,احساس سردرگمی,احساس سردی در ساق پا,احساس سردی,احساس سردی در معده,احساس سرد شدن سر ...ادامه مطلب

  • تو آرامش سرزمینهای بهشتی

  • آخرین بار که دیدمت قامت بسته بود آن نگاهت با نفس شبستانها و من در مجادله با دستان بهت انگیز «تاریکی دلم» زندگی، «مومنی» است از «قبیله کفار» که در محضر اشک های کعبه سجده می کند خالق  گردباد ها را... آخرین بار که دیدمت، در تموج نگاهت،  انگار مصاحبت نور بود و زوایای خلوت محراب تو باید آنجا بوده باشی همه می دانند «تو آرامش سرزمینهای بهشتی» من شنیدم، فرشته ای می گفت به فرمان تو نسیمی خنک می چید سرشاخه های قنوت اشیا را... من چقدر دلتنگ توام امروز! ظهر روزهای دلتنگی همیشه اینگونه بلند است آیا؟ روزی من از کبوتران محله های «دوستی»  پرسیدم چیست ترجمان رج های , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها